مزرعه
مزرعه ی خشک قلبم حاصل عشق و فرییبه
واسه تو ، تنهایی و من روزای رفته غریبه
رنگ خود خواهی چشمات وسط باغ نگاهم
پاشیده غبار غصه رو وجود بی گناهم
تو همون سایه وحشت رو تن روزای ابری
وحشت نبودن تو حراس از یه قلب سنگی
می دونم دنیای قلبت خالی از وسوسه ها بود
ولی ازسیل غم تو مزرعه خشک شد و پژمرد
می خواستی تنها بمونی با تموم ارزوهات
منم ارزوم همین بود ببوسم شراب لبهات
ندیدی تنها نشستم گوشه ی شهر نگاهت
رفتی و لبهای بستم می خونه اسم تو ساکت
اشکای روز جدایی رفیق تنهائیام بود
یه شبه یه جای خالی توی دنیای شبام بود
حیله ی سیاه قلبت مثل یه خنجر زهری
می شینه توی وجودم تا بباره دل زخمی
رفتی و خسته و تنها
مونده این مزرعه با باد
با همه خشکی و زردی
نرفته اسم تو از یاد
نظرات شما عزیزان: